کد مطلب:33609 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:99

ظاهرا نظر مرحوم شریعتی بیشتر ناظر به نفی تضادهای اخلاقا مذمو











در واقع آنچه برای امثال مرحوم دكتر شریعتی مطرح بوده، یك رشته تضادهای مذموم اخلاقی بوده است كه ایشان آنها را نمی پسندیده اند. برای مثال تضاد و تفاوت میان ارباب و رعیت، یا روحانی و غیر روحانی، یا نان و نیایش، تضادهای مذمومی هستند كه نباید وجود داشته باشند. یعنی نحوه ی زندگی آدمیان باید به گونه ای باشد كه اگر فی المثل كسی به دنبال نان رفت از نیایش باز نماند و بر عكس. این سخن البته درست است. ولی به هیچ وجه مجوز نفی هر تفاوتی نیست. در واقع ما نخست یك رشته

[صفحه 176]

اختلافات و تضادهای اخلاقی را مشاهده می كنیم كه بنابر دلایل اجتماعی و تاریخی و نیز به علت زیانهای مترتب بر آنها، آنها را نمی پسندیم. آنگاه برای حل این مشكلات به جهان بینی توحیدی پناه می بریم و می گوییم چون در عرصه ی این جهان بینی خدا واحد است، پس باید در سایر مواضع و عرصه ها نیز یكدستی وجود داشته باشد. لكن با این مشكل روبرو می شویم كه پس با تفاوتهایی كه مطلوب می دانیم چه كنیم؟ در این عالم هر تضاد و اختلافی كه بد محسوب نمی شود. مگر جنگ بر ضد شرك یا ظلم بدست؟ مگر تفاوت و تنوع فرهنگها زشت است؟ مگر تفاوت زبانهای مختلف ناروا و نامیمون است؟ حاصل آنكه لازمه ی وجود خدای واحد، وجود جهانی یكدست نیست. می توان جهان غیر یكدستی داشت كه خدای واحدی پشت آن باشد. مرحوم دكتر شریعتی دیده بود در جوامعی كه اختلافات طبقاتی وجود دارد، نوعا شرك نیز موجود است. و از اینجا ذهن ایشان به آن تئوری تنبه یافته بود و آن مشاهده را تعمیم داده بود كه شرك- یعنی قائل شدن به خدایان متعدد- پشتوانه و زاییده و زاینده و توجیه كننده ی نظامهای طبقاتی است. یعنی طبقه ی ارباب برای خود خدایی را می پرستد و آن طبقه ی دیگر، خدای دیگری.

باری هنگامی كه گفته می شود خدای واحد را بپرستید و او را زیاد یاد كنید، منظور این است كه همواره مراقب باشید كه مبادا كسی را به حد خدایی رسانیده باشید، یا مبادا خودتان آرزوی خدایی در سر پرورانده باشید. بنابراین، این امر به عالم بیرون از انسانها ربطی ندارد، یعنی وجود اختلاف میان جهان ماده و غیر ماده، محسوس و نامحسوس و... با وحدت باری هیچ گونه منافاتی نمی یابد. فقط در عالم انسانی و در عالم بشری است كه خدا پرستی در مواردی با آن گونه بینش ها منافات جدی می یابد- مخصوصا این تنافی در عالم حكومتها، سیاستها، فلسفه پردازی ها، آرزوها و داوری های آدمی تجلی پیدا می كند.


صفحه 176.